پرستون برن (Preston Byrne)، ستون‌نویس بخش نظر جدید در کوین‌دسک (CoinDesk) یکی از اعضای گروه فناوری، رسانه و سیستم‌های توزیع‌شده‌ی اندرسون کیل (Anderson Kill) است. او مشاور شرکت‌های نرم‌افزاری، اینترنتی و فین‌تک است. ستون برن، به نام «مشاوره غیرحقوقی»، که هر دوهفته یک‌بار منتشر می‌شود، مجموعه‌ای از مباحث حقوقی مرتبط به فضای رمزارز است و البته راهکارهایی که ارائه می‌دهد قطعا حقوقی نیست.

همه افراد را می‌توان با دانستن یک راز کوچک به خواندن این ستون تشویق کرد: اینکه تعاریف «فناوری بلاک‌چین» که قانون‌گذاران ایالتی در ایالت‌های مختلف مطرح می‌کنند تا تظاهر کنند که به‌لحاظ فناوری تیزبین و کاردان هستند در میان مجموعه وکلای اهل فن و سرشناس حوزه رمزارز بیشتر شبیه به یک لطیفه معمول است.

البته یکی از استثنائات تعریفی است که ایالت‌های ورمونت و کالیفرنیا استفاده کردند، تعریفی از بلاک‌چین که احتمالا از تعاریف مشابه مقامات دولتی یک سروگردن بالاتر است: «یک پایگاه داده یا دفترکل غیرمتمرکز، زمان‌بندی‌شده، و از نظر اصول ریاضی مطمئن و ایمن.»

ساده، مستقیم، و سرراست. به این تعریف کالیفرنیا و ورمونت می‌توان نمره قبولی در حد ۱۰ داد! البته این تعریف اندکی از کارکرد Postgres-XL را که رمزعبورها را به عنوان هش‌های MD5 ذخیره می‌کند نیز در خود جای داده است. قطعا منظور تعریف این نبوده که به Postgres-XL بپردازد اما از آنجا که درست و محکم نوشته نشده، با نگاهی خوشبینانه می‌تواند چنین جنبه‌ای را نیز در بر بگیرد.

بقیه ایالت‌ها البته به‌مراتب بدتر هستند. برای مثال، تعریف آریزونا را در نظر بگیرید که می‌گوید:

«فناوری بلاک‌چین یک دفترکل کپی‌شده، توزیع‌شده، غیرمتمرکز، و اشتراکی است که می‌تواند عمومی یا خصوصی، بامجوز یا بدون‌مجوز باشد. همچنین یا در اقتصاد‌ مبتنی بر توکن و رمزارزها به کار گرفته می‌شود و یا بدون توکن… با رمزنگاری محافظت می‌شود، تغییرناپذیر و قابل‌بررسی است و حقیقتی بدون سانسور ارائه می‌کند.»

«حقیقت بدون سانسور» اصلا یعنی چه؟! هرکس که با مفاهیم اولیه بلاک‌چین آشنا باشد می‌داند که بلاک‌چین نمی‌تواند ضامن ارائه «حقیقت بدون سانسور» باشد زیرا بلاک‌چین فقط تراکنش‌هایی را نشان می‌دهد که تائیدکنندگان به زنجیره متصل کرده باشند. اگر سانسور اتفاق بیفتد، ما قرار نیست اطلاعی از آن داشته باشیم زیرا اصلا روی بلاک‌چین نشان داده نمی‌شود. اصطلاح «ضددستکاری» احتمالا توضیح دقیق‌تری می‌تواند باشد.

علاوه بر این، همه بلاک‌چین‌ها دفترکل نیستند، همانطور که همه پایگاه‌های داده دفترکل نیستند.

با این تعریف، ایالت آریزونا اصلا نمره خوبی نمی‌گیرد.

حال نوبت به ایالت کلورادو می‌رسد، که اصلا «بلاک‌چین» را تعریف نمی‌کند مگر در لایحه‌ای در مورد اسناد و مدارک ایالتی که با زبانی ساده به آن اشاره می‌کند.

تعریفی ساده، که اگر در برابر یک قاضی قرار بگیرد، احتمالا جواب می‌دهد. کلورادو نیز برای عنوان ساده‌انگارانه‌ای که به قوانین مربوط به بلاکچین‌اش داده نمره می‌گیرد: «قانونی در خصوص استفاده از رمزشناسی با محوریت کدنویسی سایبری»

این واقعیت که قانون‌گذاران ایالت کانتیکت به کپی-پِیست‌کردن تعاریف افتضاح سایر ایالت‌ها نیاز داشت فقط نشان از این دارد که قانون‌گذاران ایالت کانتیکت و سایر ایالت‌ها کوچکترین آگاهی از آنچه می‌کنند ندارند.

آخرین تلاش کانتیکت در این جریان به‌کل مردود است! داستان اینجا این است که فردی توانسته یکی از اعضای مجلس نمایندگان را مجاب کند که لایحه‌ای برای لغو بندهای غیررقابتی در قراردادهای کاری‌ای ارائه کند که در آنها یکی از طرفین قرارداد شرکتی مبتنی بر «بلاک‌چین» هستند.

به غیر از اینکه این لایحه با اصول کسب‌وکار منافات دارد، تعریفی که از «بلاک‌چین» ارائه می‌دهد به‌قدری گسترده است که عملا هرگونه قرارداد با هر کارمندی از هر شرکتی که هرگونه برنامه‌نویس مرتبط با نرم‌افزارهای توزیع‌شده را استخدام می‌کند در بر می‌گیرد.

این تعریف می‌گوید:

«فناوری بلاک‌چین یک دفترکل کپی‌شده، توزیع‌شده، غیرمتمرکز، و اشتراکی است که می‌تواند عمومی یا خصوصی، بامجوز یا بدون‌مجوز باشد و ارزهای الکترونیک یا توکن‌های الکترونیک را به عنوان واسطه مبادلات الکترونیک به کار بگیرد.»

چیزی دقیقا مشابه به این تعریف را در تعریف ایالت آریزونا پیش از این دیدید، که همچنین در ایالت‌های رودآیلند، نیویورک، تنسی، میشیگان، و چند ایالت دیگر تکرار شده است. این مسئله که این تعریف در ایالت آریزونا در قوانین ذکر شده به‌معنای صحیح بودن آن نیست.

هر فرد آگاهی می‌داند که بلاک‌چین یک زنجیره از بلاک‌ها است که با هش به یکدیگر مربوط شده‌اند. اگر بخواهیم کمی دقیق‌تر شویم، می‌توانیم بگوییم «زنجیره‌ای از بلاک‌ها که با هش به یکدیگر مربوط شده‌اند و معمولا (۱) از امضاهای دیجیتالی برای تائید تراکنش، (۲) پروتکل‌های شبکه‌سازی همتا‌به‌همتا برای برقراری ارتباط با آن تراکنش‌ها، (۳) و درخت‌های مرکل برای ضددستکاری‌کردن دفتر تراکنش‌ها استفاده می‌کند.»

لایحه کانتیکت این تعریف را ارائه نمی‌دهد، بلکه فقط به تعریف خود از «فناوری دفترکل توزیع‌شده» ادامه می‌دهد به‌عنوان معیاری برای دربرگرفتن

زیرساخت‌های پشتیبان، از جمله فناوری بلاک‌چین که از یک دفترکل کپی‌شده، توزیع‌شده، غیرمتمرکز، و اشتراکی استفاده می‌کند که می‌تواند عمومی یا خصوصی، بامجوز یا بدون‌مجوز باشد و ارزهای الکترونیک یا توکن‌های الکترونیک را به عنوان واسطه مبادلات الکترونیک به کار بگیرد.

این تعریف هم تکراری است و هم ناصحیح.

تمام پایگاه‌های داده توزیع‌شده دفترکل‌های توزیع‌شده نیستند، و با این حال این لایحه با متنی ساده همه آنها را یکسان و مشابه در نظر می‌گیرد. همچنین، تمام سیستم‌های توزیع‌شده «غیرمتمرکز» نیستند؛ با این وجود، این لایحه سیستم بلاکچین را «توزیع‌شده و غیرمتمرکز» در نظر می‌گیرد. به همین ترتیب، تمام سیستم‌های بلاک‌چین نیز غیرمتمرکز نیستند.

اصطلاح «غیرمتمرکز» فاقد تعریفی واحد و مشخص است، هم در صنعت، و هم در هر بند از قوانین و اختیارات قضایی ایالت‌های آمریکا و یا هر جای جهان. «غیرمتمرکز» صفتی است مثل «شاد» یا «غمگین» و در قوانینی که تعیین می‌کنند چه نرم‌افزاری باید یا نباید توسط دولت تائید شود، خود واژه «غیرمتمرکز» هیچ جایگاهی ندارد.

اصلا چرا این مسئله باید برای ما مهم باشد؟

مشکل تعاریف سَرسَری و شلخته و نامربوط این است که تعاریف شلخته منجر به اِعمال شلخته و نامربوط قوانین روی کسب‌وکارهایی می‌شود که در حین قانون‌گذاری اصلا مورد نظر مقامات قضایی نبوده‌اند.

منبع: cryptonewmedia