هر شخصی که قصد دارد به عنوان یک تریدر، سرمایهگذار یا حتی تحلیلگر بازار ارزهای دیجیتال فعالیت کند، باید تحلیل تکنیکال را بلد باشد، انواع آن را بشناسد و شرایط بازار را تا حد ممکن درست بررسی و پیشبینی کند. در این آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین و آلت کوینها، با زیر و بم یکی از مهمترین شیوههای مطالعه رمزارزها آشنا خواهیم شد.
در این آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین با فصلهای زیر همراه شما خواهیم بود:
سر فصلهای آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین
- تحلیل تکنیکال چیست؟
- تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل فاندامنتال
- ۵ شاخص ضروری در تحلیل تکنیکال
- نمودار شمعی چیست؟
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) یا به اختصار TA، یک نوع تحلیل است که هدف آن پیشبینی رفتار بازار بر اساس فعالیتهای قیمت و حجم دادههای یک ارز است. تحلیل تکنیکال برای طیفهای گستردهای از شاخههای اقتصاد از جمله بازارهای مالی سنتی و بازار سهام قابل استفاده است، اما این نوع تحلیل در بازار ارزهای دیجیتال هم کاربرد فراوانی دارد و میتوان با آن به تحلیل و پیشبینی قیمت ارزهای دیجیتال نظیر بیت کوین پرداخت.
بر خلاف تحلیل فانتامنتال (Fundamental Analysis) که چندین فاکتور در خصوص قیمت یک دارایی را بررسی میکند، در تحلیل تکنیکال تاکید روی فعالیتها و عملکرد قیمت یک دارایی است. بنابراین تحلیل تکنیکال صرفا در خصوص بررسی جریان قیمت و حجم دادهها مورد استفاده قرار میگیرد و بسیاری از تریدرها از آن به منظور شناسایی ترندها و موقعیتهای خرید و فروش در آینده نزدیک و دور بهره میبرند.
در حالی که فرمتهای اولیه تحلیلهای تکنیکال در قرن ۱۷ میلادی در آمستردام و در قرن ۱۸ در کشور ژاپن به وجود آمد، منشا تحلیلهای تکنیکال معمولا از چالرز داو پیروی کردهاند. چارلز داو (Charles Dow) یک روزنامه نگار و پایهگذار روزنامه وال استریت ژورنال است. او جزو اولین اشخاصی بود که اعلام کرد داراییها و بازارهای اقتصادی معولا بر اساس ترندهایی حرکت میکنند که میتوان این ترندها را دستهبندی و مورد بررسی قرار داد. پژوهشهای او در نهایت باعث تولد تئوری داو (Dow Theory) شد که خود شالودهای برای پایهگذاری تحلیلهای تکنیکال امروزی بود.
در اوایل کاربرد تحلیلهای تکنیکال، این تحلیلها روی کاغذ و به صورت دستی محاسبه و نوشته میشدند. اما با گذر زمان و ظهور تکنولوژیهای پیشرفته و محاسبات کامپیوتری، حالا تحلیل تکنیکال به یکی از مهمترین ابزار سرمایهگذاران و تریدرها تبدیل شده است.
تئوری داو (Dow Theory) چیست؟
بد نیست پیش از آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین با تئوری داو بیشتر آشنا شویم.
اساسا، تئوری داو (Dow Theory) چارچوبی برای تحلیل تکنیکال است و بر اساس نوشتههای مرتبط با تئوریهای بازار چارلز داو (Charles Henry Dow) نوشته شده است. چارلز داو کارآفرین و روزنامهنگار آمریکایی بود که در سال ۱۸۸۹، روزنامه وال استریت ژورنال را پایهگذاری و در ادامه، شاخص اقتصادی میانگین صنعتی داو جونز را خلق کرد.
البته داو هرگز ایدههای خود را به عنوان یک تئوری ویژه و خاص بیان نکرد و چنین هدفی هم نداشت. با این حال، خیلیها از نوشتههای او در مجله وال استریت ژورنال چیزهای زیادی یاد گرفتند. بعد از مرگ او، دیگر نویسندههای این مجمله مانند ویلیام همیلتون، با اصلاح کردن ایدههای داو و استفاده از سرمقالههای او، تئوری داو را ایجاد کردند.
اصول پایه تئوری داو
در آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین مهم است که با پایه و اساس تئوری داو آشنا شوید. با آشنایی این اصول، درک بهتری از نمودارها خواهید داشت. در تئوری داو یک سری نظریهها وجود دارد که مطالعه بازار از طریق آنها قابل درک است. در این آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین با هم به مهمترین نظریهها و اصول تئوری داو میپردازیم.
بازار بازتاب همه چیز است
این اصول از تئوری داو، هم راستا با فرضیه بازار کارا (Efficient Market Hypothesis) است. داو بر این باور بود که قیمت و شرایط بازار است که همه چیز را تعیین میکند، به این معنی که اطلاعات موجود حال حاضری که در دست دارید، قیمتها و پیشبینی حرکت آنها را بازتاب میدهند.
برای مثال، اگر یک شرکت به شکل گستردهای انتظار دارد تا در گزارش مالیاتی خود درآمد مثبتی دریافت کند، بازار قبل از این که این اتفاق رخ دهد، بازتابش را نشان خواهد داد. به همین دلیل قبل از انتشار گزارش، تقاضا برای سهام آنها افزایش پیدا خواهد کرد و سپس قیمتها ممکن است در حدی که انتظار میرفت، تغییر نداشته باشند.
حتی در برخی شرایط، داو مشاهده کرده است که یک شرکت پس از شنیدن این خبر که قیمتها به درستی افزایش پیدا نکرده، ممکن است شاهد افت قیمت سهام خود باشد، چرا که حرکت قیمتها به آن اندازه که انتظار داشتند خوب نبوده است.
این مسئله یکی از اصولی است که همچنان بسیاری از مبادلهکنندگان و سرمایهگذاران به آن اعتقاد دارند، بهخصوص آنهایی که به شکل گستردهای از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند. اما برعکس، اشخاصی که از تحلیل فاندامنتال استفاده میکنند، به کلی با این اصول مخالف هستند و باور دارند که ارزش بازار، ارزش ذاتی و طبیعی یک سهام را بازتاب نمیدهد و تنها یک مسئله گذرا است.
ترندهای بازار
برخی از مردم میگویند کارها و تلاشهای داو بود که باعث تولد مفهوم «ترند بازار» شد. مسئلهای که به عنوان یکی از المانهای ضروری دنیای اقتصاد تلقی میشود و با این کلمه بارها و بارها در اخبار و رسانهها روبهرو شدهایم. در تئوری داو گفته میشود که سه نوع اصلی از ترندهای بازار وجود دارد:
● ترندهای اولیه: این ترندها به مدت ماهها یا حتی سالها باقی میمانند و بخش بزرگی از حرکت بازار را تشکیل میدهند.
● ترندهای ثانویه: ترندهایی که به مدت چند هفته یا چند ماه باقی میمانند.
● ترندهای ثالث: ترندهایی که کمتر از یک هفته از بین میروند یا بیشتر از ۱۰ روز دوام ندارند. حتی در برخی موارد، این ترندها برای چند ساعت یا یک روز بیشتر زنده نمیمانند.
با بررسی این سه نوع ترند متفاوت، سرمایهگذاران موقعیتهای خود را پیدا میکنند. در حالی که ترند اولیه، کلید پیدا کردن موقعیت مناسب سرمایهگذاری محسوب میشود، اما موقعیتهای مطلوب هنگامی رخ میدهند که ترندهای ثانویه و ثالث نسبت به ترند اصلی مغایرت داشته باشند.
برای مثال، اگر بر این باور باشید که یک ارز دیجیتال دارای ترند اولیه مثبت است، اما ترند ثانویه منفی را تجربه میکند، ممکن است موقعیتی فراهم شود که به طور نسبی آن ارز را با قیمت پایین خریداری کنید و سپس هنگامی که ارزش آن افزایش پیدا کرد، آن را بفروشید.
مشکلی که وجود داشته و دارد این است که نمیتوان به خوبی تشخیص داد که دقیقا چه نوع ترندی را مشاهده میکنید. این دقیقا جایی است که تحلیلهای تکنیکالِ عمیقتر وارد میدان میشوند. امروزه، سرمایهگذاران و تبادلکنندگان از ابزارهای تحلیل تکنیکی متعددی استفاده میکنند تا به کمک آنها متوجه شوند به کدام یک از ترندهای بازار نگاه میکنند. در آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین با این ابزار بیشتر آشنا خواهیم شد.
سه مرحله ترندهای اولیه
در تئوری داو بیان شده است که ترندهای اولیه سه مرحله یا سه فاز را طی میکنند. برای مثال، در یک بازار گاوی، این مراحل به صورت زیر هستند:
● انباشت: پس از گذشت یک بازار خرسی، ارزش اموال موجود در بازار همچنان به خاطر منفی بودن غالب تمایلات بازار، پایین است. تبادلکنندگان باهوش و تولیدکنندگان بازار زبر و زرنگ، قبل از این که ناگهان شاهد افزایش قیمت باشیم، شروع به ذخیره و انباشتن اموال در این دوره میکنند.
● مشارکت عمومی: حالا در این مرحله اکثر بازار متوجه موقعیتی میشوند که تبادلکنندگان باهوش پیش از این به آن پی برده بودند و آنها هم خرید مال و سهام را شروع میکنند و بازار کاملا فعال میشود. در این مرحله، قیمتها دائما رشد میکند.
● افراط و توزیع: در مرحله سوم، عموم مردم به حدس و گمان ادامه میدهند، اما ترند در حال پایان یافتن است. بازاریان شروع به توزیع ذخایر میکنند و دارایی خود را به آن دست از افرادی میفروشند که هنوز متوجه نشدهاند که این ترند رو به پایان است و به زودی معکوس میشود.
در بازار خرسی، این مراحل اساسا برعکس میشوند. ترند با توزیع اموال اشخاصی شروع میشود که متوجه شدهاند به زودی ترند اولیه بازار گاوی در حال تغییر است. در مرحله سوم، ناامیدی وارد فضای عمومی بازار میشود، اما آن دست از تبادل کنندگان باهوش، این مرحله را شناسایی میکنند و مرحله انباشت را آغاز میکنند.
البته هیچ تضمینی وجود ندارد که این اصول همیشه درست و به این ترتیب باقی بماند، اما هزاران هزار تبادل کننده و سرمایهگذار قبل از هر گونه عملی، این مراحل را در نظر میگیرند.
همبستگی شاخص متقابل در تئوری داو
داو بر این باور بود که ترندهای اولیه که در شاخص یک بازار دیده شدهاند، باید با ترندهایی که در شاخص بازاری دیگر دیده شده است، تایید شود. در زمان خود، این موضوع یکی از مسائل پر اهمیت شاخص ترابری داو جونز و میانگین صنعتی داو جوز (Dow Jones Industrial Average) بوده است.
در گذشته، بازار ترابری (که در آن زمان راه آهن اهمیت ویژهای داشت) به شدت مرتبط با فعالیتهای صنعتی بود. این مسئله دلیل بر این بود که برای تولید هر چه بیشتر سهام و تقاضا، افزایش فعالیتهای راه آهن نیاز به این دارد که ابتدا متریالهای خام ضروری تولید شوند.
به همین دلیل اهمیت همبستگی بین شاخصهای متقابل شکل گرفت. به این معنی که اگر شاخص یک صنعت دیگر سالم و مثبت باشد، دیگر شاخص مرتبط با آن هم سالم و مثبت خواهد بود. اگر شاخص ترابری و راه آهن در آن زمان مثبت بود، تمامی بازارهای تولید متریالهای خام مرتبط با راه آهن و حمل و نقل هم شاخص مثبتی داشتند. البته مسئله همبسگی شاخص متقابل در صنایع امروز کمی قدرت خود را از دست داده است، چرا که بسیاری از محمولهها، محصولات و سرویسها، دیجیتالی شدهاند و نیاز به توزیع فیزیکی ندارند.
اهمیت حجم در تئوری داو
همانند بسیاری از سرمایهگذاران امروزی، تئوری داو بر این باور است که حجم (Volume) نشانگر حیاتی مهم دیگری در بازار است. به این معنی که یک ترند قوی باید با حجم تبادلات بالا همراه شده باشد. هر چه که حجم بالاتر برود، ترند حقیقی بازار بیشتر و بهتر بازتاب پیدا میکند. هنگامی که حجم تبادلات پایین باشد، قیمتها ممکن است به شکل درستی ترند واقعی بازار را نمایان نکنند.
حتی امروزه هم حجم معاملات به عنوان یک شاخص و عنصر مهم در مطالعه حرکت بازار بسیار اهمیت دارند.
ترندها معتبر هستند مگر آن که خلاف آنها ثابت شود
در تئوری داو این عقیده وجود دارد که اگر بازار در مرحله تبادل است، به تبادل هم ادامه میدهد. برای مثال، اگر سهام یک کسب و کار پس از اعلام اخبار مثبت، به سمت بالا حرکت کرد، همچنان به روند رشد خود ادامه میدهد تا زمانی که خلاف یا واژگونی آن نمایان شود.
به این دلیل، عنصر واژگونی، خلاف یا نقض، باید به عنوان یک تردید در تبادلات دیده شود تا زمانی که با وقوع یک ترند اولیه جدید، این عنصر کاملا تایید شود. البته که تشخیص و تمایز بین ترند ثانویه و شروع یک ترند اولیه جدید کار آسانی نیست و به همین دلیل بسیاری از تبادل کنندگان، عناصر واژگونی را به عنوان یک ترند ثانویه میبینند و به اشتباه میافتند.
تحلیل تکنیکال چطور کار میکند؟
همانطور که در ابتدای مقاله آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین اشاره شد، تحلیل تکنیکال اساسا مطالعه قیمتهای حال و گذشته یک دارایی است. حرف اول و آخر تحلیل تکنیکال این است که جریان، تغییرات و نوسانات قیمتهای یک ارز دیجیتال تصادفی نیست و ذاتا در طول زمان بر اساس ترندهای مختلف و نسبتا مشخص حرکت میکند.
هسته اصلی تحلیلهای تکنیکال را قدرت بازار در میزان عرضه و تقاضا تشکیل میدهد، چرا که میزان عرضه و تقاضا (Supply and Demand) نشانه رفتار و تمایل کلی یک بازار است. به زبان سادهتر، قیمت یک دارایی انعکاسی از تقابل قدرت خرید و قدرت فروش است. این انعاکس قدرت خرید و فروش، نشانه بسیاری از عوامل مختلف در بازار است که حتی در میان آنها میتوان به دخالت احساسات (از جمله ترس یا طمع) تریدرها و سرمایهگذاران اشاره کرد.
بد نیست بدانید که در بازارهای مالی، تحلیل تکنیکال را به عنوان ابزاری قابل اعتمادتر و موثرتر در نظر میگیرند، مخصوصا در بازارهایی که نقدینگی و حجم تبادلات در آن بالا است. بازارهایی که حجم بالایی دارند، نسبت به دستکاری قیمت و نفوذهای خارجی بیگانه که ممکن است سیگنالهای غلطی را به تحلیلهای تکنیکال ارسال کند، مستعد آسیبپذیری کمتری هستند.
به منظور بررسی قیمتها و در نهایت یافتن موقعیتی مناسب برای خرید و فروش، تریدرها از چندین ابزار نمودار مختلف استفاده میکنند که به شاخصها (Indicators) مشهور هستند. شاخصهای تحلیل تکنیکال به تریدرها کمک میکنند تا ترندهای حال حاضر بازار را شناسایی کنند و هم چنین اطلاعات پر مایهای از رفتار آینده قیمتها را در اختیار بگذارند. البته تحلیلهای تکنیکال قرار نیست همه چیز را دقیق بیان کنند. از آن جایی که تحلیلهای تکنیکال ابزاری اشتباهپذیر هستند، برخی از تریدرها از چندین شاخص به صورت همزمان استفاده میکنند تا ریسکهای مختلف را از موقعیتهای خرید و فروش خود دور کنند.
شاخصهای متداول در تحلیل تکنیکال
در میان شاخصهای زیادی که در تحلیل تکنیکال وجود دارد، شاخص میانگین حرکت ساده (SMA) یکی از محبوبترین ابزار شناخته شده تریدرها است. همانطور که از نام این شاخص مشخص است، میانگین حرکت ساده، بر اساس قیمت تمام شده یک دارایی در یک بازه زمانی مشخص بررسی میشود. شاخص میانگین حرکت تشریحی یا نمایی (EMA) نسخه اصلاح شده شاخص SMA است. در ادامه مقاله آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین به شکل جامعتر در خصوص این شاخص صحبت خواهیم کرد.
یکی دیگر از شاخصهای متداول، شاخص قدرت نسبی (RSI) نام دارد که بخشی از نوعی شاخص به نام نوسانگر یا ارتعاش سنج (Oscillator) است. بر خلاف شاخص میانگین حرکت که به طور ساده فقط تغییرات قیمت در یک بازه را دنبال میکند، در شاخص نوسانگر، فرمولهای ریاضی به کار گرفته میشوند تا دادههای موجود یک ارز در یک بازه تعریف شده مورد بررسی قرار بگیرد و سپس نتیجه آن به تریدر اعلام شود. در شاخص RSI این بازه تعریف شده بین ۰ تا ۱۰۰ است.
شاخص بولینگر باندز (BB) یکی دیگر از شاخصهای نوع نوسانگر است که بسیار هم نزد تریدرها محبوب واقع شده. در این شاخص، ۲ باند جانبی، در ۲ طرف یک خط میانگین حرکت میکنند. این شاخص یکی از ابزار مناسب برای اندازهگیری نوسانات بازار است.
در کنار ابزارهای ساده و پایه تحلیل تکنیکال، شاخصهای پیشرفتهتری هم وجود دارند. برای مثال، شاخص قدرت نسبی تصادفی در تحلیل تکنیکال فرمولهای ریاضیات را به صورتی پیشرفته در دادههای یک ارز دیجیتال دخیل میکند. همچنین شاخص میانگین متحرک همگرا واگرا (MACD) معمولاً به صورت بازههای زمانی ۱۲ و ۲۶ روزه بررسی و با توجه به همگرایی و واگرایی بین نمودار قیمت و نماگر تفسیر میشود.
در ادامه مطلب آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین به طور جامع با تک تک این ابزار آشنا خواهیم شد.
سینگالهای معامله در تحلیل تکنیکال
در حالی که شاخصها در تحلیل تکنیکال به منظور شناسایی ترندها مورد استفاده قرا میگیرند، با این حال میتوان از آنها به عنوان بینشی برای یافتن نقاط ورود و خروج (خرید و فروش یک ارز) بهره برد. یک تریدر با استفاده از این شاخصها میتواند سیگنالهایی را دریافت کند تا در زمان مناسب دارایی خود را بفروشد یا ارز مورد نظر خود را خریداری کند.
برای مثال، وقتی یک شاخص قدرت نسبی (RSI) در بازه ۷۰ یا بیشتر قرار بگیرد، میتواند نشانه این باشد که بازار در حال قرارگیری در شرایط خرید بیش از حد (Overbought) است. همین منطق هنگامی که بازه در حدود ۳۰ یا پایینتر باشد هم صدق میکند. در این شرایط شاخص نشان میدهد که بازار در شرایط فروش بیش از حد قرار دارد.
همانطور که پیشتر هم در آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین بیان کردیم، تحلیلهای تکنیکال نمیتوانند همیشه درست و دقیق باشند و مسائل زیادی ممکن است در آن تاثیر گذار باشند (مانند سیگنالهای تقلبی یا غلط). این مسئله در خصوص بازار ارزهای دیجیتال بیشتر از هر بازار دیگری صدق میکند. چرا که بازار ارزهای دیجیتال بسیار کوچکتر از بازارهای سنتیتر هستند و در نتیجه نوسانات بسیار بیشتری دارند.
انتقادها نسبت به تحلیل تکنیکال
با وجود استفاده گسترده از تحلیلهای تکنیکال در انواع مختلف بازارها، این نوع تحلیل توسط بسیاری از متخصصین به عنوان روشی غیر قابل اعتماد و مورد بحث معرفی شده است. حتی برخی از متخصصین، تحلیل تکنیکال را پیشگویی خودمحقق (Self-fulfilling Prophecy) میخوانند. چرا که متخصصین بر این باور هستند که وقتی در یک تحلیل تکنیکال بخش بزرگی از مردم به یک نتیجه میرسند و بر این فرض هستند که این تحلیل درست خواهد بود، همان اتفاق هم در بازار رخ میدهد. بنابراین نام آن را یک پیشگویی خود محقق یا خود انجام مینامند.
منتقدین در این خصوص باور دارند که در مسئله بازارهای مالی، اگر تعداد زیادی از تریدرها و سرمایهگذاران به یک نوع از شاخصها تکیه کنند، شانس موفقیت این شاخصها هم افزایش پیدا میکند.
در دستی دیگر، حامیان تحلیل تکنیکال مخالف این عقیده هستند و باور دارند که هر تحلیلگر، دارای شیوه خاص خود برای تحلیل نمودارها و استفاده از شاخصهای موجود است.
تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل فاندامنتال
استدلال اصلی و پیشفرض تحلیل تکنیکال این است که قیمتهای بازار زودتر روی فاکتورهای فاندامنتال تاثیر خود را گذاشتهاند. در تحلیل فاندامنتال اساسا روی فاکتورهای کیفی، استراتژی خود را انجام میدهیم، اما در خصوص تحلیل تکنیکال، تمرکز اصلی روی تاریخچه دادهها و حجم معاملات است.
در تحلیل فاندامنتال، عملکرد آتی یک دارایی به مسائلی بیشتر از تاریخچه دادهها بستگی دارد. برای مثال در تحلیل فاندامنتال، ارزش ذاتی یک شرکت، یک کسب و کار یا یک دارایی در شرایط بزرگ و کوچک ارزیابی میشود. برای مثال یک تحلیل فاندامنتال، مدیریت، سابقه، رقابت، نرخ رشد یا سلامت حضور در صنعت در خصوص یک شرکت ارزیابی میشود.
بر خلاف تحلیل تکنیکال که یک ابزار پیشبینی قیمت است، تحلیل فاندامنتال روشی برای ارزیابی یک دارایی در خصوص مسائل مختلف است. از جمله این که آیا یک دارایی بیش از حد ارزشگذاری شده است یا نه. در حالی که تحلیل تکنیکال به طور کلی برای تریدرهای کوتاه مدت بهکار گرفته میشود، تحلیل فاندامنتال ابزاری مناسب برای مدیریت سرمایه و سرمایهگذاری بلند مدت است.
همچنین یک تحلیل تکنیکال، چارچوبی مشخص به منظور تحلیل و ارزیابی در اختیار کاربران قرار میدهد. به همین دلیل سردرگمی و حدس و گمان در این تحلیل کاهش پیدا میکند.
هرچند، با وجود این که تریدرها در این نوع از تحلیل با دادهها و اطلاعات تجربی سر و کار دارند، در تحلیل تکنیکال همچنان تعصبهای شخصی و ذهنیت درونی دخیل است. برای مثال، یک تحلیلگر ممکن است فریب تحلیل خود را بخورد و در عین حال روی اشتباه خود که متوجه آن نیست پافشاری کند. همچنین تحلیلهای تکنیکال به هر دلیلی ممکن است ناگهان تغییر کنند و برای مدتی شاهد یک الگو یا ترندی تمیز و قابل پیشبینی نباشیم.
برخی از اصطلاحات تحلیل تاکتیکال که باید بدانیم
مفهوم STOP LOSS و کاربردهای آن
توقف ضرر یا STOP LOSS (به اختصار SL) به تریدر اطلاع میدهد که در حال زیان دادن است و باید از بازار خارج شود. تعیین استاپ لاس به استراتژیای که شما انتخاب میکنید وابسته است.
نکتهای که نباید فراموش کنید این است که استاپ لاس باید با روشهای دقیق تعیین شود و محاسبه ذهنی آن که در بیشتر مواقع انجام میشود، کار اشتباهی است.
قبل از ورود به بازار لازم است یک چارچوب ذهنی برای خود ایجاد کنید و بعد از آن قیمت مناسب خرید بیت کوین یا خرید تتر فروش آن را هم مشخص کنید. با کمک STOP LOSS مانع از دست رفتن سرمایه خود میشوید.
نحوه مشخص کردن استاپ لاس
برای مشخص کردن استاپ لاس در هر تحلیلی یک روش خاص وجود دارد. حد ضرر زمانی اهمیت پیدا میکند که شما در تحلیل خود اشتباه کرده باشید و نیاز به بازسازی استراتژی دارید.
حجم معامله هم نقش مهمی در تعیین استاپ لاس دارد و فراموش نکنید در هر معاملهای، جایی قرار میگیرد که تحلیل اشتباه باشد. بسیاری از معاملهگران بازار برای تعیین استاپ لاس از کارشناسان کمک میگیرند.
گاهی تریدرها زمانی که در شرایط سود هستند به سرعت اقدام به فروش میکنند و زمانی که بازار در شرایط زیان است بیش از اندازه صبر به خرج میدهند و صدمات جبران ناپذیری به سرمایه خود وارد میکنند.
تعیین محدوده ضرر برای هر شخصی متفاوت است و بسته به تحلیل تکنیکال و بنیادیای که از آن استفاده میکنید دارد. اما پایبند بودن به تصمیمی که گرفتهاید، از اهیمت بالایی برخوردار است.
برای تعیین استاپ لاس در تحلیل تکنیکال لازم است نواحی مهم مانند صعود و سقوط نمودار را شناسایی کنید و نقطه توقف را کمی پیش از آن قرار دهید. به همین سادگی حد ضرر شما تعیین میشود. فراموش نکنید هر یک از این روشها ایرادات خاص خود را دارند. نوسانات شدید قیمت ارزهای دیجیتال میتواند مشخص کردن استاپ لاس را دشوار کند و سبب میشود در شرایط نوسانهای قیمتی در هر شرایطی بازنده به نظر برسید.
سطح مقاومت و حمایت به چه معنا است؟
به زبان ساده، در نمودارها ما با سطوحی روبهرو هستیم که یک قیمت قادر نیست از آن عبور کند. سطح پشتیبان یا حمایت (Support Level) در اصل کف قیمت است و سطح مقاومت (Resistance Level) سقف قیمت است. شما میتوانید به سطح پشتیبان به عنوان منطقه تقاضا و به سطح مقاومت به منطقه تامین نگاه کنید.
وقتی یک قیمت به سطح حمایت میرسد، قیمت در پی آن افزایش مییابد، دلیل هم کاملا آشکار است، زیرا رسیدن به سطح حمایت به مفهوم افزایش تقاضا است.
در سطح پشتیبان، میزان تقاضا بیشتر از عرضه بوده و به این دلیل افزایش قیمتها و ادامه روند صعودی بازار قابل انتظار است. این سطح بیشتر مورد توجه افرادی است که قصد فروش دارند. زمانی که قیمت به سطح مقاومت میرسد، عرضه و تامین از سوی معاملهگرها افزایش مییابد و سبب میشود عرضه بیش از تقاضا شود و به این ترتیب قیمت کاهش پیدا کرده و با بازار نزولی مواجه میشویم.
۵ شاخص ضروری در تحلیل تکنیکال
حال پس از یک آشنایی کلی با این نوع از تحلیل، در ادامه آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین به سراغ معرفی جامعتر برخی از شاخصها میرویم.
این مطلب راهم مطالعه کنید: چگونه در تحلیل تکنیکال موفق عمل کنم؟
۱. شاخص قدرت نسبی
شاخص قدرت نسبی (Relative Strength Index) یا به صورت کوتاه RSI، یک شاخص حرکتی است که قدرت لحظهای ارزهای رمزنگاری شده را نشان میدهد. این قدرت، با توجه به میزان خرید بیش از حد یا فروش بیش از حد تعیین میشود. در این شاخص، میزان تغییرات فروش در حالت استاندارد با دورههای ۱۴ ساعته، ۱۴ روزه، ۱۴ هفته و الی آخر محاسبه میشود. ارقام به دست آمده از میزان تغییرات خرید، در یک جدول نوسانگر نشان داده میشود که ارزش آن از ۰ تا ۱۰۰ تعیین شده است.
از آن جایی که شاخص قدرت نسبی، یک شاخص حرکتی است، بنابراین شاهد نرخ تغییر قیمتها هستیم. یعنی وقتی که قیمت یک رمزارز در حال افزایش است و شاخص قدرت نسبی رو به بالا حرکت میکند، به معنی این است که تقاضا و تمایل به سوی آن ارز دیجیتال در حال قدرت گرفتن است و خریداران زیادی در حال حرکت به سمت این کریپتو هستند. بر عکس، وقتی در جدول، نرخ به سمت پایین حرکت میکند اما قیمت در حال رشد است، میتواند این معنی را داشته باشد که فروشندگان به زودی نبض بازار را در دست خواهند گرفت.
یکی از برداشتهای عمومی در خصوص شاخص قدرت نسبی این است که وقتی نرخ آن به بالای ۷۰ رسید، ارز دیجیتال مورد نظر خرید بیش از حد یا افراطی را تجربه کرده است. وقتی شاخص به زیر ۳۰ برسد، این ارز دیحیتال در حال تجربه فروش بیش از حد است. در ارزهای دیجیتال بسیار با ارزش مانند بیت کوین، این اتفاق ممکن است خبر از وقوع یک حرکت سراشیبی یا یک حرکت رو به بالای ناگهانی داشته باشد.
با این که قدرت نسبی یک شاخص تحلیل تکنیکال محسوب میشود، بهتر است که از این شاخص به عنوان یک راهنمای مستقیم خرید و فروش ارز دیجیتال استفاده نکنیم.
۲. شاخص میانگین متحرک
شاخص میانگین متحرک (Moving Average) یا به صورت کوتاه MA، حرکت قیمتها را با فیلتر کردن نوسانات، تمیز و سادهسازی میکند تا خریداران و فروشندگان، نمودار بهتری از حرکت ارز دیجیتالی که در بازار به دنبال آن هستند داشته باشند.
دو استفاده عام از میانگین متحرک در شاخص تحلیل تکنیکال، میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average یا SMA) و میانگین متحرک تشریحی (Exponential Moving Average یا EMA) است. در میانگین متحرک ساده، اطلاعات قیمتی با توجه به یک دوره زمانی مشخص دریافت میشود و میانگین قیمت آن را بیان میکند. برای مثال در یک میانگین متحرک ساده ۱۰ روزه، میانگین قیمت ارز دیجیتال مورد نظر در ۱۰ روز گذشته با حذف تمامی نوساناتی که آن ارز تجربه کرده، ارائه میشود. در میانگین متحرک تشریحی، اطلاعات بیشتری در خصوص قیمتهای اخیر ارز دیجیتال مشخص میشود تا میانگین محاسبه شود.
شاخص میانگین متحرک، یک شاخص آرام است. به این معنی که هر چقدر دوره زمانی معین برای دریافت میانگین قیمتها بیشتر باشد، این شاخص تاخیر بیشتری هم خواهد داشت. برای مثال، یک شاخص میانگین متحرک ساده ۲۰۰ روزه، عکسالعمل کندتری در برابر قیمتهای اخیر به نسبت یک شاخص میانگین متحرک ساده ۵۰ روزه به کاربر میدهد.
تریدرهای ارزهای دیجیتال، معمولا در این شاخص تحلیل تکنیکال از روابط قیمتها برای مشخص کردن میانگین حرکت برای مشخص کردن شرایط بازار استفاده میکنند. مثلا اگر قیمت یک ارز دیجیتال برای یک مدت طولانی در شاخص میانگین متحرک ساده بالا ماند، میتواند به این معنی باشد که این ارز دیجیتال، در وضعیت گاوی خود قرار دارد.
همچنین تریدرها از چند شاخص میانگین متحرک برای دریافت نشانه خرید و فروش استفاده میکنند. برای مثال، اگر شاخص میانگین متحرک ساده ۱۰۰ روزه از یک شاخص میانگین متحرک ساده ۲۰۰ روزه به سمت پایین عبور کرد، میتواند یک سیگنال زمان فروش باشد.
۳. شاخص میانگین متحرک همگرا واگرا
شاخص میانگین متحرک همگرا واگرا (Moving Average Convergence Divergence) یا به اختصار MACD، با نمایش ارتباط میان دو میانگین متحرک مختلف، وضعیت حرکت یک ارز دیجیتال را برای تریدر تا حدی مشخص میکند. در این شاخص که شامل ۲ خط میشود، یکی از خطها میانگین متحرک همگرا واگرا و دیگری خط سیگنال است.
بسیاری از نمودارهای این مدل شاخص، دارای ابزار بافت نگار یا هیستوگرام هستند که فاصله میان خط میانگین متحرک همگرا واگرا و خط سیگنال را مشخص میکند.
با نگاه به واگرایی میان حرکت قیمت ارز دیجیتال و شاخص میانگین متحرک همگرا واگرا، تریدرها میتوانند تا حدی میزان قدرت شرایط حال حاضر بازار را محاسبه کنند. برای مثال، در حالی که میانگین متحرک همگرا واگرا به پایینترین حد حرکت کند، اگر قیمت ارز دیجیتال به بالاتر از حد رسید، این نشانه تغییر مسیر بازار است. در این مثال، میانگین متحرک همگرا واگرا به ما نشان میدهد که قیمت بازار در حال افزایش است، در حالی که مقدار حرکت در حال کاهش است. به همین دلیل میتوان گفت به احتمال زیاد شاهد یک تغییر مسیر در بازار خواهیم بود.
تریدرها به همگذری خط سیگنال و خط میانگین متحرک همگرا واگرای این شاخص هم توجه دارند. مثلا اگر خط میانگین متحرک همگرا واگرا از روی خط سیگنال به سمت بالا حرکت کرد، یعنی زمان خرید فرا رسیده است. بر عکس، زمانی که خط متحرک همگرا واگرا از خط سیگنال به سمت پایین حرکت کرد، نشان از زمان فروش دارد.
البته شاخص میانگین متحرک همگرا واگرا معمولا با ترکیب شاخص قدرت نسبی مورد استفاده قرار میگیرد. چرا که هر دوی این شاخصها، حرکات و لرزشهای ارز دیجیتال در بازار را نشان میدهند، اما هر کدام توسط فاکتورهای مختلفی این کار را انجام میدهند.
۴. شاخص قدرت نسبی تصادفی
شاخص قدرت نسبی تصادفی (Stochastic RSI) یا به اختصار StochRSI یک نوسانگر حرکتی است که برای تعیین وضعیت خرید بیش از حد یا فروش بیش از حد مورد استفاده قرار میگیرد. این شاخص یک مشتق برای شاخص قدرت نسبی است. چرا که نمودار خود را بر اساس دادههای شاخص قدرت نسبی تعیین میکند. این شاخص از فرمولی به نام نوسانگر تصادفی استفاده میکند. معمولا دامنه مقادیر شاخص قدرت نسبی تصادفی بین ۰ تا ۱ (۰ تا ۱۰۰) هستند.
با توجه به سرعت و حساسیت بالاتری که این شاخص دارد، شاخص قدرت نسبی تصادفی میتواند سیگنالهای زیادی از شرایط بازار نشان دهند.
این مطلب راهم مطالعه کنید: ۷ مورد از اشتباهات رایج در معامله بیت کوین و ارزهای دیجیتال که باید بدانید
زمانی که یک شاخص قدرت نسبی تصادفی بالاتر از ۰/۸ قرار بگیرد، معمولا به معنای خرید بیش از حد است. زمانی که این شاخص به پایینتر از ۰/۲ برسد، به معنی فروش بیش از حد است. عدد صفر در شاخص قدرت نسبی به معنی پایینترین حد ارزش یک رمزارز در یک بازه زمانی مشخص است (که در حال عادی این دوره زمانی روی عدد ۱۴ قرار دارد. ۱۴ ساعت، ۱۴ روز و ادامه). در طرف مقابل، عدد ۱ در این شاخص به معنای بالاترین حد ارزش یک ارز دیجیتال در بازه زمانی معین شده است.
فروش بیش از حد یا خرید بیش از حد در این شاخص به معنای تغییر شرایط بازار در آینده نزدیک نیست. در شاخص قدرت نسبی تصادفی، ما فقط مقادیر ارزشهای موجود در شاخص قدرت نسبی تصادفی را که در نزدیکی حد افراط خرید و فروش قرار میگیرند مشخص میکنیم. همچنین مهم است که بدانید شاخص قدرت نسبی تصادفی بسیار حساستر از شاخص قدرت نسبی است. بنابراین ممکن است سیگنالهای اشتباه یا غلط بیشتری را هم مشاهده کنید.
۵. شاخص باندهای بولینگر
شاخص باندهای بولینگر (Bollinger Bands) یا به اختصار BB، فراریت یا نوسانات بازار را به نمایش میگذارد. همچنین توسط این شاخص میتوان وضعیت خرید بیش از حد و فروش بیش از حد را هم مشخص کرد. در این شاخص، ۳ خط وجود دارد. خط میانگین متحرک ساده که در وسط قرار میگیرد و دو خط دیگر که در پایینترین و بالاترین حد خط میانی قرار میگیرند. هر چقدر که نوسانات در بازار افزایش و کاهش پیدا کند، فاصله میان این ۳ نوار در شاخص هم افزایش و کاهش پیدا میکند.
در مجموع هر چقدر قیمت به نوار بالایی نزدیکرتر باشد، به شرایط خرید بیش از حد نزدیکتر هستیم. در طرف مقابل، هر چقدر که قیمت به نوار پایینی نزدیکتر باشد، به شرایط فروش بیش از حد نزدیک هستیم. در بیشتر بخش این شاخص، قیمت در بین این دو نوار قرار میگیرد، اما در شرایط خاص، حتی این نوار شکسته میشوند و از آنها عبور خواهد کرد.
یکی دیگر از مفاهیم مهم شاخص باندهای بولینگر، فشردن (Squeeze) است. این مفهوم به دورهای که نوسان پایین است اشاره میکند؛ زمانی که تمامی نوارها بسیار نزدیک به هم قرار میگیرند. در این شرایط میتوان انتظار داشت که در آینده احتمال یک نوسان قابل توجه وجود دارد. همچنین در شرایط عکس، زمانی که نوارها بسیار از هم دور باشند، میتوان در آینده انتظار نوسانات پایین را داشت.
شاخص قدرت نسبی تصادفی چیست؟
شاخص قدرت نسبی تصادفی (StochRSI یا Stochastic RSI)، یک شاخص تحلیل تکنیکال است که برای مشخص کردن ارزهایی که بیش از حد خرید و فروش شدهاند، مورد استفاده قرار میگیرد و از به این طریق، میتوان تمایل و ترندهای بازار در زمان مشخص را شناسایی کرد. RSI مخفف عبارت Relative Strength Index و به معنای «شاخص قدرت نسبی» است. این شاخص به نوعی یک ارتعاش سنج است که در بالا و پایین خط مرکزی شاخصها، نوسان دارد.
شاخص قدرت نسبی تصادفی ابتدا در یک کتاب به نام The New Technical Trader و در سال ۱۹۹۴، به قلم استنلی کرول (Stanley Kroll) و توشار چاند (Tushar Chande)، معرفی شد. این شاخص سالهای سال به طور متداول، توسط تریدرهای بازار سهام مورد استفاده قرار میگرفت و به اندازهای کاربردی است که از آن میتوان در بازار ارزهای رمزنگاری شده هم بهره برد. در آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین قصد داریم تا نگاهی جامعتر به این شاخص مهم داشته باشیم.
شاخص قدرت نسبی تصادفی چگونه کار میکند؟
شاخص RSI تصادفی، توسط شاخص قدرت نسبی معمولی و متداول که به آن فرمول نوسانگر تصادفی (Stochastic Oscillator) اضافه شده، به دست میآید. نتیجه این فرمول ترکیبی، یک نرخ تک رقمی است که در بالا و پایین خط مرکزی یک شاخص که در وسط (۰.۵) قرار دارد و از صفر تا یک، نوسانات را تجربه میکند. نسخه اصلاح شدهای هم از این شاخص وجود دارد که نتایج را در ۱۰۰ ضرب میکند تا نرخهای به دست آمده به جای صفر تا یک، بین صفر تا صد در جریان باشند. به این صورت کار برای تریدرها راحتتر خواهد شد.
همچنین به طور معمول، میانگین سیار (Simple Moving Average یا SMA) را در کنار خط شاخص قدرت نسبی تصادفی قرار میدهیم. این ترکیب، به عنوان یک خط واحد عمل میکند و برای کاهش ریسک تبادل روی سیگنال و نشانههای کاذب مورد استفاده قرار میگیرد. ترکیبی که از تمام این فرمولها به دست میآید باعث شده تا از شاخص قدرت نسبی تصادفی به عنوان شاخصِ یک شاخص دیگر، استفاده کنیم.
فرمول شاخص قدرت نسبی در تحلیل تکنیکال
به فرمول زیر توجه کنید:
Stoch RSI = (Current RSI – Lowest RSI) / (Highest RSI – Lowest RSI)
مانند فرمول استاندارد RSI، متداولترین دوره زمانی برای استفاده در شاخص قدرت نسبی تصادفی یا شاخص StochRSI، بازه زمانی ۱۴ است. این بازه در محاسبات شاخص StochRSI بر اساس نمودار زمانی، مورد استفاده قرار میگیرد. به زبان سادهتر، در حالی که یک نمودار روزانه بر اساس وقایع ۱۴ روز گذشته (نمودار شمعدانی) محاسبه میشود، یک نمودار ساعتی بر پایه شاخص StochRSI هم بر اساس بازه زمانی ۱۴ ساعته، در نظر گرفته میشود.
این بازه زمانی ۱۴ میتواند بر اساس روز، ساعت و دقیقه باشد و بین تریدرهای ارزهای دیجیتال نسبت به خواستههایی که دارند، متفاوت و متغیر است. البته میتوان بازه ۱۴ را پایینتر یا بالاتر برد تا تریدرها بتوانند دورههای طولانیتر یا کوتاهتری را برای دارایی خود مطالعه کنند. مثلا بازه زمانی ۲۰ یکی از گزینههای انتخابی محبوب در شاخص StochRSI است.
برخی از الگوهای رسم نمودار شاخص StochRSI، به جای انتخاب نرخ صفر تا یک، از نرخ صفر تا صد استفاده میکنند. در این نوع نمودارها، خط میانی به جای ۰.۵ روی عدد ۵۰ قرار دارد تا کار برای تریدرها آسان شود.
مثلا زمانی که خرید بیش از حد یک نوع ارز رخ میدهد، معمولا شاخص به سمت عدد ۰.۸ حرکت میکند که در این نمودارها این شاخص روی رقم ۸۰ قرار خواهد گرفت. به همین ترتیب، زمانی که یک سیگنال فروش بیش از حد یک ارز یا جنس را نشان دهد، شاخص به سمت عدد ۲۰ حرکت میکند که در اصل همان رقم ۰.۲ است. نمودارهایی که نرخ صفر تا صد را نشان میدهند، ممکن است تفاوت کمی از نظر ظاهری داشته باشند؛ اما تفسیر آن دقیقا مشابه نمودارهایی است که نرخ صفر تا یک را نشان میدهند.
طریقه استفاده از شاخص StochRSI
استفاده اصلی شاخص StochRSI، برای تشخیص نقطه ورود و خروج است و در عین حال وارونگی قیمت را میتوان از این شاخص به دست آورد. همگامی که شاخصها به سمت پایین باشد یا شاهد قرارگیری نمودار در اطراف رقم ۰.۲ یا ۲۰ باشیم، احتمالا اموال یا ارزها بیش از حد فروخته شدهاند یا به اصطلاح Oversold میشوند. در حالی که اگر نمودار در اطراف رقم ۰.۸ یا ۸۰ باشد، برای معاملهکننده به این معنا است که اموال یا ارزها بیش از حد خریداری میشوند.
همچنین زمانی که یک نمودار در نزدیک خط میانی حرکت کند اطلاعات مفیدی از تمایل یا ترند بازار را میتوان تشخیص داد. مثلا اگر خط میانی به عنوان یک پشتییبان عمل کند و خط شاخص StochRSI به طور ثابت بالای رقم ۰.۵ یا ۵۰ در حرکت باشد، به روند رشدیا بازار گاوی آن اشاره دارد؛ مخصوصا اگر این نمودار و خطوط به شکلی با ثبات و کم نوسان به سمت رقم ۰.۸ یا ۸۰ حرکت کنند. به همین ترتیب، زمانی که خطوط شاخص StochRSI پایینتر از رقم ۰.۵ در حرکت باشند و به طور ثابت به سمت رقم ۰.۲ یا ۲۰ حرکت کنند به معنی سراشیبی یا بازار خرسی است.
فرق شاخص StochRSI با شاخص RSI چیست؟
شاخص StochRSI یا شاخص قدرت نسبی تصادفی و RSI یا شاخص قدرت نسبی، هر ۲ با شاخصهای نوسانسنج متحد هستند تا شناسایی شرایط خرید یا فروش بیش از حد را برای تریدرها آسانتر کنند. در عین حال، میتوان نقاط واژگونی قیمت را تا جای ممکن با این شاخصها مشخص کرد. به طور خلاصه میتوان گفت که شاخص RSI استاندارد، مقیاسی است که برای دنبال کردن سرعت و درجه حرکت تغییر قیمت ارزهای دیجیتال در یک بازه زمانی، استفاده میشود.
زمانی که صحبت از تفاوت و مقایسه شاخص RSI با شاخص StochRSI یا Stochastic RSI باشد، یک شاخص استاندارد RSI به طور نسبی، شاخصی با حرکات آرام است که ارقام کوچک از نشانههای تریردها را به تصویر میکشد. بنابراین استفاده فرمول نوسانگر تصادفی (Stochastic Oscillator) روی فرمول استاندارد شاخص RSI، باعث میشود تا فرمول شاخص StochRSI خلق شود. دلیل خلق آن، نمایش حساسیت بیشتری در نمودارها است تا هم از نظر سرعت حرکتی و هم از نظر نمایش ارقام در نمودار یک بازار، شاهد جهشی نسبت به شاخص استاندارد RSI باشیم و تریدرها بتوانند وضعیت دقیقتری از بازار را محاسبه کنند.
شاخص StochRSI یک شاخص تند و تیز است که به لطف حساسیت بالای خود، کوچکترین نوسانات را در نمودار مشخص میکند. این ابزار تحلیل تکنیکال با نمایش دقیقتر ارقام خود به نسبت شاخص RSI، به تبادلکنندگان کمک شایانی کرده است. البته فراموش نکنید که استفاده از شاخص StochRSI ریسک بالاتری دارد، زیرا با وجود سیگنالهای کاذب در اخبار یا میا حتی شبکههای اجتماعی، شاهد تغییرات بسیار بیشتری در نمودار خواهیم بود و شاخص به نسبت شرایط بازار، دائما در حال نوسان است. همانطور که اشاره کردیم، برای کاهش این ریسک، از میانگین سیار ساده یا SMA در کنار شاخص StochRSI استفاده میکنیم.
نمودار شمعی چیست؟
یکی از مهمترین عناصر آموزش تحلیل تکنیکال بیت کوین نمودار شمعی است. یک نمودار شمعی (Candlestick Chart) یک نوع نمودار مالی است که حرکت قیمت یک دارایی در یک بازه زمانی مشخص را به تصویر میکشد. همانطور که از نام آن پیدا است، این نمودار از شمعهایی تشکیل شده که هر کدام از آنها شرایط قیمت هر ارز را بر اساس یک زمان مشخص به نمایش میگذارند. شمعها از ثانیه گرفته تا سال، میتوانند تقریبا هر نوع دوره زمانی را نشان دهند.
استفاده از نمودارهای شمعی به قرن ۱۷ میلادی باز میگردد. ایده استفاده از این نمودار توسط یک تاجر برنج ژاپنی به نام هما (Homma) صورت گرفت. پس از سالها، این نمودار توسط افراد زیادی اصلاح و دستکاری شد که از جمله مشهورترین آنها چالز داو بود.
در حالی که از نمودارهای شمعی میتوان برای تحلیل هر نوع دادهای استفاده کرد، اما امروزه بیشتر از هر چیزی در بازارهای مالی به کار گرفته میشوند.
نمودارهای شمعی چطور کار میکنند؟
برای ایجاد هر یک از شمعها، نقاط مختلفی از قیمت یک دارایی لازم است:
۱. Open – اولین قیمت معامله ثبت شده از یک دارایی در بازه زمانی مشخص.
۲. High – بالاترین قیمت معامله ثبت شده از یک دارایی در بازه زمانی مشخص.
۳. Low – پایینترین قیمت معامله ثبت شده از یک دارایی در یک بازه زمانی مشخص.
۴. Close – آخرین قیمت معامله ثبت شده از یک دارایی در یک بازه زمانی مشخص.
رابطه میان این ۴ نقطه، ظاهر یک شمع در نمودار را مشخص میکند.
فاصله میان نقطه Open و Cloes، به بدنه (Body) شمع و فاصله میان بدنه با High و Low فیتیله یا سایه گفته میشود. در نهایت فاصله میان High و Low، محدوده شمع نامیده میشود.